یادداشتی به مناسبت روز جهانی فلسفه


معمولاً، در این‌گونه مناسبت‌ها شرکت‌کنندگان با پیشنهادها و راه‌حل‌های جدید به سمینارها می‌روند تا مشکلی را حل کنند. مثلاً، اگر به مناسبت حفظ محیط زیست جلسه‌ای تشکیل می‌شود، شرکت‌کنندگان با راه‌حل‌ها و پیشنهادات به آن جلسه می‌آیند. شبیه این جلسه‌ها در کشورهای درحال پیشرفت به‌گونه‌ای برگزار می‌شود که گویی تنها یک مهمانی است که عده‌ای بیایند و پذیرایی شوند و برگردند. در نتیجه، کشورهای پیشرفته از هزینه‌ای که می‌کنند، سودها می‌برند؛ اما کشورهای درحال توسعه، نه تنها از این جلسه‌ها و مناسبت‌ها سودی نمی‌برند، بلکه ضعف خود را از نظر تحقیق و تحول نشان داده و حتی به جایگاه جهانی کشورشان آسیب می‌زنند. اکنون، در روز جهانی فلسفه، نخست باید از خود بپرسیم که درباره فلسفه‌امان چه کرده‌ایم؟ چه تحول و تکاملی در آن ایجاد نموده و چه دگرگونی در تقویت مبانی و روش فلسفه خود ایجاد کرده‌ایم؟ این فلسفه را تا چه اندازه به جهانیان معرفی نموده‌ایم؟ چند کشور دنیا و دست‌کم چند کشور اسلامی، فلسفه اسلامی ما را جدی گرفته، برای آن واحد درسی تعیین کرده و به تحقیق درباره آن پرداخته‌اند؟ ما مراسمی برپا و مبلغی هزینه می‌کنیم و نتیجه‌اش در دو جمله خلاصه می‌شود که نمایشی دادیم و گزارشی کردیم و کسی هم نمی‌پرسد که چه کردید؟ زیرا، در جامعه ما مدیریت‌های آموزشی و پژوهشی کارآمد و علمی نیستند. وگرنه، باید مسئله یا مسئله‌های شناخته‌شده‌ای داشتند که نتایج تحقیق درباره آن‌ها را عرضه می‌کردند. درحالی‌که، مراکز آموزش و پژوهش فلسفه در جامعه ما، بااینکه زیاد هستند، هیچ‌یک مسئله شناخته‌شده‌ای را دنبال نمی‌کنند.

بنابراین، به‌خاطر فقدان مهندسی و مدیریت شایسته و کارآمد، تلاش‌های پژوهشی در جامعه به‌جای آن‌که تبدیل به نیرویی حرکت آفرین و تحول‌بخش شوند، به‌صورت پژوهش‌های شبه‌تحقیقی و غیرعلمی بی‌حاصل بر سر ما آوار شده‌اند! ما، به‌قدر کافی مراکز آموزشی و تحقیقاتی فلسفه و حکمت داریم، از حوزه‌های مختلف علمی گرفته تا مراکز مختلف دانشگاهی و صدها مرکز پژوهشی و تحقیقاتی، صدها رساله کارشناسی ارشد و دکترا و طرح‌های گوناگون پژوهشی؛ کدام پژوهشگاه است که سالیانه مدعی ده‌ها و صدها کار پژوهشی نباشد؟! در فلسفه و مسائل فلسفی، کار پژوهشی و نشریات علمی، به تعبیر سعدی از نظر تعداد از خاک بیشترند، اما عملاً کارآیی ندارند، نمی‌توانند به تولید علم بپردازند و مسئله و طرح جدیدی را به جامعه و جهانیان ارائه و در نتیجه، تفکر فلسفی ما را به جهانیان معرفی کرده و در مراکز جهانی و دست‌کم در جهان اسلام، جایی برای تفکر فلسفی باز کنند. بنابراین، جهان اسلام به‌جای آن‌که از نظر علوم انسانی رشد یابد، گرفتار جمود و عقب‌افتادگی می‌گردد. در نتیجه این عقب‌افتادگی، کار به‌جایی می‌کشد که مسلمانان خون یکدیگر را ریخته، یکدیگر را از خانه و سرزمین خود آواره ساخته؛ و رفتار و اخلاقی را بروز می‌دهند که برای اسلام و مسلمانان ننگ است.

اینک مسلمانان، گاه با پای پیاده و دسته جمعی و گاه به شکل پنهانی و خفت‌بار از دست مسلمانان به قاره‌ای دیگر فرار کرده و به غرب پناه می‌برند. در این پناهندگی، بی‌تردید در دریا غرق شدن، باتوم خوردن، تحقیر شدن و در شرایط بسیار بد زندگی کردن اجتناب‌ناپذیر است. اکنون، باید به این فکر کنیم که چرا این‌ها آواره شده‌اند و از دست چه کسی فرار می‌کنند. بی‌تردید، فرار این‌ها از دست مسلمانان است؛ اما چرا مسلمانان به جان یکدیگر افتاده و خون همدیگر را می‌ریزند؟

در پاسخ این پرسش، ممکن است بگویند صهیونیست‌ها و مسیحیان و قدرت‌های شیطانی آنان را وسوسه کرده و به جان هم انداخته‌اند. این پاسخ مشکل ما را حل نمی‌کند، زیرا نمی‌توانیم دنیا را وادار کنیم با ما کاری نداشته باشد. دنیا با ما کار خواهد داشت، ولی باید بپرسیم که چرا ما وسوسه شده و ابزاردست دیگران قرار می‌گیریم، و چرا کار به‌جایی می‌کشد که قدرت‌های شرق و غرب بر سر مسلمانان بمب ریخته و به کشتار و ویرانگری خانه و سرزمینشان می‌پردازند؟ مشکل ما چیست که چنین شده‌ایم؟

من، به مناسبت روز جهانی فلسفه اعلام می‌کنم مشکل اصلی ما آن است که:

1- فلسفه کارآمد و علوم انسانی تحول‌یافته نداریم.

2- با خردورزی و عقل و منطق انس نگرفته‌ایم و این جای تأسف است؛ ما، روزی در سایه اسلام و آموزه‌های روشن آن، نیرومندترین تمدن را بنا نهاده و الهام‌بخش روشن‌اندیشی و خردورزی دیگران شدیم؛ اما اینک باید به چنین وضعی گرفتار شویم!

3- باید کمی دراین‌باره جدی باشیم و احساس مسئولیت کنیم، این‌همه هزینه بی‌جا نکرده و همه‌چیز را به‌صورت یک آیین خالی از محتوا تلقی نکرده و اجرا ننماییم.

4- محور این‌گونه کارها شخصیت‌های علمی و نظریه‌پرداز ما باشند، نه کسانی که شب و روزشان با کارهای اجرایی و فعالیت‌های سیاسی می‌گذرد.

5- از نقد نهراسیم که نقد اساس تحول و پیشرفت است.

6- نقادان و نظریه‌پردازان نوآور مورد تشویق قرار بگیرند، نه حاشیه‌نویسان و تکرارکنندگان مطالب موجود.

7- مردان روزگار خود باشیم و به روز سخن بگوییم، نه آن‌که پروانه شمع پیشینیان و ستایش‌گر توخالی آنان باشیم.

بی تردید، اگر در نظام جمهوری اسلامی از مدیریت شایسته علمی و فرهنگی برخوردار باشیم و درست عمل کنیم، می‌توانیم پرچمدار عقلانیت و بیداری در جهان اسلام باشیم. ایرانیان، همان قومی هستند که خداوند وعده داده است، هرگاه مسلمانان درست عمل نکنند، آنان را عهده‌دار مسئولیت‌ها خواهد کرد./

 

 

دکتر سید یحیی یثربی

آبان ماه 1394