حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر روحانی؛
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران (دام توفیقه)
سلام علیکم؛
با احترام و آرزوی توفیق و سلامتی شما و عزت و سربلندی کشور عزیزمان،
سالهاست که در مناسبتهای مختلف یادداشتی تقدیم کرده و نکاتی را یادآور میشوم. به امید آنکه روزی برخی از این یادآوریها به کار آید. من دربارهی مراسم «کتاب سال» بارها مطلب نوشتهام، اما تاکنون ندیدهام که به نوشتههای من ترتیب اثر داده شود. بار دیگر مینویسم، اما پیش از نوشتن یادآور میشوم که من، خود از همان آغاز، هیچکدام از کتابهایم را برای گزینش به این گونه مراکز نفرستادهام و بعد از این هم نخواهم فرستاد. بنابراین، سخنی که میگویم در ارتباط با خودم نخواهد بود، انشاءالله. نیز، به عرض میرسانم که من این مراسم را میستایم و خواستار توسعهی آن هستم. همچنین، عزیزانی را که قدردانی شدهاند، شایستهی این قدردانی میدانم، حتی در موردی که سالها پیش به یک کتاب برگزیده اعتراض کردم، اعتراض من، نه بر مولف آن کتاب، بلکه بر نظام پژوهشی کشور بود.
جناب آقای روحانی!
سخنرانی شما را در مراسم «کتاب سال» 1394 خواندم و شنیدم. نخست باید بگویم شما به عنوان رییس قوهی مجریه نباید زبان به شکوه و گله باز کنید، بلکه باید به جریان اجرایی کتاب توجه کرده و بر آن کوشید که مسئولان علوم و تحقیقات شما کار تحقیق را در جامعه ساماندهی کنند.
آقای رییسجمهور!
با این موعظهها و آیینها و تشویقها کار به جایی نمیرسد. ما چند دهه است که میگوییم باید در علوم انسانی تحول پیدا کنیم، اما عملا میبینیم که هیچ اتفاقی نیفتاده است. حتی در حد تعریف این تحول! زیرا درست و روشمند عمل نکردهایم!
راهي كه براي ايجاد تحول در علوم انساني، در پيش گرفتهايم، راه درستي نيست. ما هنوز راه و روش درست پژوهش و نحوهی صحیح تشویق پژوهشها را نمیدانیم. ما مسیری طولانی برای ایجاد تحول در علوم انسانی و کلا در مسئلهی پژوهش داریم. اولین و مهمترین قدمی که در اینباره باید برداشته شود، نقد به روش علمی و صحیح آن است. با نقد میتوان كاستيهاي موجود را شناخت و فهمید که فلان نظریه در فلان جا و فلان قسمت به بنبست رسیده و هیچ مشکلی را حل نکرده و به هیچ مجهولی پاسخ نمیگوید. اما، ما هنوز، نه تنها موجودي خود را به نقد نكشيده و به كاستيهايش پي نبردهايم، بلكه در برابر نقد سنت موجودمان، حتي در حد مبارزه هم ايستادگي ميكنيم. بنابراين، بدون شناخت كاستیها و مشكلات و بنبستها، پژوهشهاي ما، در حد دستمال بستن به سر بيدرد خواهد بود، يعني بازي! بازيي كه در آن حتماً «نان» هست، اما بيترديد خبري از آب نيست.
هروقت بتوانیم راه خود را یافته و بیتقلید از دیگران و بدون نگاه متعصبانه و کورکورانه به آثار پیشینیان و معاصرین، خود و داشتههای خود را به نقد بکشیم، به مرحلهای میرسیم که «مسئله» برایمان مطرح میشود. در واقع، مسئله فرزند نقد است. اصلیترین بخش پژوهش آن است که مسئلهای برای ما مطرح باشد، نکتهای مبهم و مجهول که به نظر برسد با رفع و حل آن مشکلی حل شده و معرفتی افزوده میشود. اما، مسئله چیست؟
نکتهی جالب آنجاست كه برخي به خاطر ارتباط با مراكز علمي كشورهاي پيشرفته شنيدهاند كه پژوهش بايد مسئلهمحور باشد، اما معناي اين جمله را مخصوصاً در حوزهی علوم انساني درست درنيافتهاند! زيرا، تلقي همگاني از معناي مسئلهمحوري اين است كه پژوهش موضوع محور نباشد. مثلاً، دربارهی كل فلسفه به عنوان يك موضوع پژوهش نكنيم، بلكه پژوهش را در مسائل آن، مانند عليت، اثبات واجب، مقولات دهگانه و غيره، انجام دهيم! درحاليكه، «مسئله» به اين معنا نيست. مسئله در حوزهی پژوهش، يعني مجهول، مشكل، بنبست و ابهام.
پس از یافتن مسئلهای که ارزش تحقیق و پژوهش داشته باشد، باید محققان و پژوهشگران را دعوت کرد تا در خصوص آن تحقیق کرده و پاسخی برای این مشکل و مسئله پیدا کنند. اینجاست که نقش مسئولین و کارگزاران قوهی مجریه بسیار پررنگتر میشود. زیرا، باید دست به دست پژوهشگران داده و آنان را در رسیدن به پاسخی که بتواند مشکل را حل کند، یاری کنند.
آنگاه، مسئلهی داوری و تشویق پیش میآید. اگر تا قبل از انجام پژوهش انتظار داوري داشته باشيم، نه تنها پژوهش و نظريهپردازي را به بازي گرفتهايم، بلكه عملاً دانسته و ندانسته راه نقد را بستهايم. داوري در حاصل پژوهشها و نظريهها، امری ضروري است، اما جاييكه كاستي را شناخته و مسئله را مشخص كردهاند. در چنین حالتی، پژوهش و فعالیت هركسی که در راه حل شدن مشکلی قدم بردارد، ارزیابی شده و قدر میبیند. اما، آيا عدهاي كه واقعاً يا به طور مصلحتي، بر اين باورند كه آنچه داريم، بيعيب و نقص است و تاكنون هم كاري در نقد و ايجاد مسئله نكردهاند، حق دارند به داوري ديدگاهي بنشينند كه دم از كاستي و مسئله ميزند؟
در نقش تشويق و پاداش برای ياري رساندن به پيشرفت پژوهش جاي ترديدی نيست. اثر مثبت تشويق و پاداش تنها زمانی مشخص میشود که مسئلهای وجود داشته باشد و با وجود آن مسئلهی داوری درست و علمی انجام شود، زیرا اگر داوری درست نباشد، انتخاب و گزینش برای پاداش و تشویق براساس عوامل غیرعلمی، از قبیل شهرت، وابستگی به جناحهای سیاسی، رفاقت، بدهبستانهای کاسبکارانه و ... خواهد بود.
بديهي است تشویقی که براساس داوری علمی و عادلانه انجام نپذیرد، نه تنها به تولید علم یاری نمیرساند، عملاً جریان پژوهش و تولید علم را یا متوقف کرده و یا به بیراهه کشانده و منجر به نتایج وخیمی میشود، از جمله انزواي شايستگان و مطرح شدن فرصتطلبان.
همین دو نتیجه میتواند در هر جامعهای باعث نابود شدن امکانات اصلی شده و کارهای مهم را تا حد نمایش و بازی و سرگرمی تنزل درجه دهد. متاسفانه، در جامعهی ما، به دليل علمي نبودن داوریها، گاهی آثاري برگزيده ميشوند كه نه تنها انتخابشان امری صحیح و عادلانه نیست، بلکه این انتخاب به زمینه و امکان کار جدی نیز آسیب میزند.
شوربختانه همین دلایل کافی است تا در جامعهی سنتی ما کسی علاقهای برای تالیف واقعی کتاب نداشته باشد و اکثر آثاری که چاپ شده و در اختیار مردم قرار میگیرند، شامل تصحیح، حاشیهنویسی و بازنویسی آثار نویسندگان پیشین و نیز ترجمه باشد که همگی نوعی کتابسازی هستند، ولی خود، اثر علمی معتبر و ارزشمندی از لحاظ حرفهای و اعتباری نمیباشند.
بنا به فرمایش خود شما، من به عنوان یک محقق به شما میگویم که راه و روش فعلی پژوهش غلط است. راه درست را همانطور که اکنون گفتم، بارها و بارها به مراکز فرهنگی تذکر و نشان دادهام. اما، این مسئولان هستند که باید نقد نویسندگان را به آییننامه تبدیل کنند و کار پژوهش و تشویق را سامان بخشند تا آثاری پدید آید که مشکل بگشایند، نه اینکه از میان آثار پدید آمده یکی را برای تشویق انتخاب کنند، ترجمه باشد یا تصحیح، یا هر چیز دیگر. من، خود آمادهام بیمزد و منت در ساماندهی درست پژوهش در خدمت مسئولان محترم باشم./
والسلام
دکتر سید یحیی یثربی
بهمن ماه 1394