ادیان توحیدی جهان بر این باور هستند که خداوند، انسان را از میان آفریدگان خویش برگزیده، زمین را محل زندگی او قرار داده و همه چیز را برای آسایش و رفاه او پدید آورده است. انسان نیز برای اینکه بتواند در این تنها خانه خود، بهتر زندگی کند، به زندگی اجتماعی روی آورده تا با تقسیم کار و همکاری با دیگر انسان ها این خانه را محل امن و آسایش خود و فرزندان خود سازد. خداوند هم پیامبران را یکی پس از دیگری، برای راهنمایی و هدایت وی به سوی زندگی توام با عدل و داد برانگیخته است. اما، با وجود سه عامل بسیار مهم و اصلی منابع طبیعی، زندگی اجتماعی و نیز هدایت الهی، انسانها بخاطر نادانی، افزون خواهی و بی توجهی به هدایت خداوند هرگز نتوانسته اند به راحتی در این خانه زندگی کنند، بلکه همواره به جان یکدیگر افتاده، زندگی را تلخ و این خانه را ناامن و ناآرام ساخته اند!
اکنون جای بسی خوشحالی است که انسان به مرحله ای از رشد رسیده است که قصد دارد در راه رسیدن به زندگی امن و آرام برای خود نقشی اثرگذار داشته باشد. باید توجه داشت که امن و آسایش، مطلوب فطری انسان هاست. بشر این موضوع را از دیرباز به صورت محدود درک کرده است؛ از امنیت و آسایش خودش به تنهایی در ابتدا گرفته تا امنیت و آسایش خانواده و فرقه و جامعه اش در مراحل بعدی. اما، امروزه باید این موضوع را در سطح جهان دنبال کرد، زیرا در دوران گذشته، مثلاً اگر در منطقه ای جنگی در می گرفت، سایر مناطق درگیر آن نمی شدند. در حالی که، امروزه با توجه به گسترش ارتباطات و در نتیجه کوچک تر شدن جهان، اگر جنگی در منطقه ای رخ دهد، بر همه جهان تاثیر خواهد گذاشت. برای مثال، آشفتگی کشورهای کوچک خاورمیانه، شرق و غرب را بدون هیچ استثنایی درگیر کرده است. امروزه، آوارگی مردمان کشورهای جنگ زده برای اروپا و آمریکا از نظر مادی و معنوی مشکل ساز شده است.
پس چه باید کرد و از کجا باید آغاز نمود تا انسان از این همه امکانات خدادادی برای داشتن خانه ای امن و آرام بهره گیرد؟ رسیدن به امن و آسایش جهانی، فقط یک آرزوست و تجربه تاریخی بشر نشان داده است که تنها تکرار آرزو کسی را به نتیجه ای نمی رساند. بلکه، باید آرزو را تبدیل به مسئله علمی کرد، آنگاه راه حلی برای آن پیدا کرده، آن را اجرا نمود.
در شرایط کنونی جهان، به نظر من، مهم ترین مسائلی که باعث ایجاد آشفتگی شده، امنیت این خانه را تهدید می کنند، به طور عمده عبارتند از:
1- عدم توسعه در بخشی از جهان. چنانکه پیداست بخشی از جهان، نه تنها از نظر اقتصادی و سیاسی، بلکه مهم تر از همه، از نظر ذهنی توسعه نیافته است. امروزه، نابسامانیها و آشفتگی های جهان سوم و کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه، خود را به صورت تهدیدی برای عقلانیت و مدنیت نشان میدهند. اینک، دانش و تکنولوژی پیشرفته بشریت با این خطر روبروست که مورد بهره برداری افراد نادان و خودخواه قرار گیرد. زیرا، عوامل ترور و وحشت که نتیجه جهل و خودخواهی و غفلت هستند، روز به روز بیشتر به سلاحهای خطرناک نزدیک می شوند. بدینسان، مدنیت جدید با فاجعه ای جدی تهدید میشود.
به نظر من، اساس این تهدید و خطر، غفلت دانایان دیندار از شرایط کشورهای جهان سوم و توسعه نیافته است. این دانایان با حل نسبی مشکلات خود از تلاش باز ایستاده و از مشکلات انسانهای دیگر غفلت کرده اند. یعنی، به مشکلات همه انسانها فکر نکرده اند. غافل از اینکه مدنیت و تمدن، کاخ باشکوهی است که اگرچه با قرنها تلاش و کوشش دانایان و هنرمندان و صنعتگران پدید میآید، به سادگی و آسانی قربانی یک هجوم جاهلانه میگردد و بنای آن که قرنها طول کشیده بود، در چند ساعت با خاک یکسان می شود. تاریخ بارها و بارها این موضوع را تجربه کرده است. در نتیجه نباید تنها با ایجاد یک مدنیت دست از تلاش برداشت و از عواملی که باعث تهدید آن می شوند، غفلت ورزید.
2- رابطه غیرعادلانه شرق و غرب. جهان از دیرباز به شرق و غرب تقسیم شده است و امروزه این تقسیم بندی جدی تر از گذشته، آزاردهنده است. به طور كلي ميتوان رابطه ناعادلانه و غیرمنطقی غرب و شرق را در داد و ستد ناشی از عدم توازن قدرت میان آن دو ملاحظه كرد. غرب بهدلیل برتری در قدرت، هر آنچه نياز داشت، از شرق برد؛ اما آنچه شرق نياز داشت، به او نداد.
در واقع، غرب با قدرتی كه از جريان روشنانديشی به دست آورد، نهتنها در شرق به روشنگری كمك نكرد، بلكه در حد توان خویش، برای استمرار اوضاع قرون وسطایی کوشید تا بتواند هرچه بیشتر آنجا را غارت کند!
چه باید کرد و راه حل چیست؟
اکنون که دو مشکل عمده ای که باعث ایجاد تندروی و خشونت در جهان می شوند (توسعه نیافتگی بخشی از جهان، رابطه غیرعادلانه غرب با شرق) را شناختیم، باید اندیشید که چه می توان کرد و چه راه حلی می توان برای آن در نظر گرفت؟ امروزه، غرب راه حل نظامی را در پیش گرفته است که به نظر من کارآیی نداشته و نخواهد داشت. قدرت های بزرگ به بهانه حمله به گروه های تندرو و خشن، ملت های ضعیف را در تنگنای اقتصادی و سیاسی قرار داده، زندگی را برایشان سخت تر می کند! بی تردید، نشان دادن چنگ و دندان به ملت های ضعیف تر به نتیجه لازم نخواهد رسید. شرقیان نیز با شکوه و گلایه از رفتار غرب، دانسته و ندانسته، زمینه را برای تندروی ها آماده می کنند. در این میان، کشت و کشتار مردم عادی و زنان و کودکان، بر بدبینی نسبت به غربیان افزوده، روز به روز این زخم عمیق تر می گردد و پایه صلح و دوستی شرق و غرب را که اساس امنیت این خانه است، از میان می برد. بدتر و شگفت انگیزتر این که خود کشورهای پیشرفته به خاطر مصالح مقطعی خود، در مواردی به افراط گری و خشونت یاری می رسانند! و در مقطع بعدی، وقتی افراط و خشونت پا گرفت، خود آنان هم گرفتار آسیب های آن می شوند!
نقش دین در دستیابی به خانه امن
به نظر من، در این شرایط دشوار و با توجه به ریشه مشکلات، دین می تواند با یاری رساندن به توسعه مدنیت و اصلاح رفتار غرب، نقش بزرگی در ایجاد خانه ای امن برای بشریت ایفا کند. به همین دلیل، پیشنهاد می کنم که مراکز ادیان بزرگ جهان، مخصوصاً اسلام و مسیحیت، حل مشکلات یاد شده را هدف خود قرار دهند. پیام شکایت شرق را به غرب برسانند و غرب را در برخورد بهتر با شرق راهنمایی کنند. البته، گلایه های شرق از غرب بسیار است، از جمله:
1. تكيه بر قدرت نظامي در حفظ سلطه بينالمللي خويش، حتی به بهانه خدمت به آزادی و دموکراسی.
2. حفظ حالت نظامي كشورهاي در حال توسعه.
3. دريغ ورزيدن از ارائه دانش و تكنولوژي.
4.غفلت از عدم تحول علوم انسانی در شرق. در حالیکه اگر علوم انسانی تحول نیابد، همچنان ذهن مردم اسیر جهل و جمود خواهد ماند و هیچگونه تفاهم و صلح و سازشی با آنان امکان نخواهد داشت.
5. ايجاد امنيت براي سرمايههاي به غارت رفته كشورهاي جهان سوم.
6. ايجاد امنيت براي جانيان و خائنان و چپاولگران جهان سوم.
7. دخالت آشكار و پنهان در شكلگيري حاكميتها و تحولهاي سياسي جهان سوم.
8. داد و ستد ظالمانه ناشي از غارت منابع طبيعي جهان سوم در برابر فروش سلاح و كالاهاي صنعتي.
9. رفتار گمراهكننده رسانههاي غربي.
پیشنهادهایی برای دانایان دیندار
اینک پيشنهادهايي را برای خروج از وضعيت كنوني و رسیدن به وضع مطلوب برای دانایان دیندار مسلمان و مسیحی مطرح ميكنيم:
1. تبدیل قدرت به هدایت. نخستين كاري كه بايد آگاهانه انجام شود، رفع اعمال قدرت غرب بر شرق است. فعالیت قدرت های سیاسی غرب تا حدودی مردم مشرق زمین را نسبت به آنان مخالف و بدبین ساخته است. باید در اولین فرصت، دانایان دلسوز و انسان دوست غرب، جای دولتمردان وابسته به قدرت را گرفته، با اطلاع رسانی درست و علمی، فاصله غرب و شرق را کم کنند.
2. تلاش براي آشنا كردن مردم جهان سوم با روش و متدهای درستانديشي و مباني و مقدمات لازم براي رها شدن آنان از خرافه و تعصب و خامانديشي و رسيدنشان به آزادي و دموكراسي. شرق از محصولات تمدن جدید غرب بهره می گیرد، از صنعت و دانش گرفته تا دموکراسی و انتخابات. اما، از علوم انسانی شایسته خویش بی بهره است! زیرا در ذهن و فکر خود تحول نیافته است. به همین دلیل، نه خودشان توانسته اند کاری کنند و نه دستاورد غرب را در علوم انسانی به درستی فهمیده اند.
بنابراین، دانایان دیندار و درست اندیش جهان باید در جهت توسعه علوم انسانی در سراسر جهان تلاش لازم را به عمل آورند تا همه بیدار شوند و از جهل و جمود رها گردند.
3. عدم تحقير ملل جهان سوم به خاطر شرایط زندگی و رفتار برخی از آنان، بلكه دلسوزي و همراهي با آنان در حل مشكلاتشان.
4. دانایان دیندار و درست اندیش جهان، برای راهنمایی و توسعه فکری مردم جهان نسبت به راه اندازی رسانه های مستقل و دانش بنیان اقدام کرده، فضا را از دست رسانه های وابسته به قدرت که کاری جز تحریک احساسات و تعمیق دشمنی ندارند، بگیرند.
5. دانایان دیندار رفتارهای نفرت انگیز و ویرانگر قدرت های بزرگ جهان را مورد بررسی و انتقاد قرار دهند.
در پایان، پیشنهاد من به رهبران مسیحیت و اسلام به عنوان دانایان دیندار جهان آن است که قدرتمندان و ثروتمندان جهان را راهنمایی کنند تا اولاً، امکانات خود را به صورت بمب بر سر مردم نریزند! بلکه دستکم بخشی از این امکانات را در جهت آموزش و پرورش صحیح انسان ها و اطلاع رسانی و آگاهی بخشیدن به آنان هزینه کنند. ثانیاً در جهت تامین عدالت اجتماعی و رفع ستم و تبعیض در کشورهای توسعه نیافته بکوشند و در نهایت اینکه زمینه را برای فعالیت دانایان دیندار در جهت انجام وظایف یاد شده شان فراهم آورند.
والسلام
دکتر سید یحیی یثربی
آبان ماه 1395